loading...

روانشناسی و طرحواره درمانگر

بازدید : 279
سه شنبه 30 ارديبهشت 1399 زمان : 10:51

این تله‌ی زندگی خودش را در رابطه با دوستان و گروه‌ها نشان می‌دهد. این تله‌ی زندگی شما را مجبور می‌کند احساس کنید با بقیه فرق دارید، متفاوتید و شما را به دام انزواگزینی می‌کشاند. اگر همبازی‌ها و همسالان شما در زندگی، شما را نادیده گرفته باشند و حس تعلق خاطر به گروه دوستان در شما رشد نکرده باشد، گرفتار این تله‌ی زندگی می‌شوید. شاید به طرحواره درمانگر دلیل صفات و ویژگی‌های عجیبی که داشته‌اید، احساس کرده‌اید که با دیگران فرق دارید. در دوران بزرگسالی نیز با اجتناب از روابط و معاشرت گریزی به ادامه‌ی این تله‌ی زندگی دامن زده‌اید.

احساس کردید که به خاطر ویژگی‌ها و صفات‌تان در گروه دوستان جایی نداشته‌اید و دست رد به سینه‌ی شما می‌زده‌اند. بنابر این خودتان را از نظر اجتماعی، موجودی ناخوشایند و نادلپذیر دانسته‌اید. در دوران بزرگسالی نیز احتمالاً احساس کردید که فردی زشت، بدون جذّابیت، بی‌قدر و منزلت، ضعیف و حوصله‌بر هستید. با این کار به بازآفرینی شرایط دوران کودکی خود پرداخته‌اید.

در موقعیت‌های اجتماعی، احساس حقارت می‌کنید. البته این تله‌ی زندگی همیشه به این واضحی و آشکاری نیست. بسیاری از افرادی که در دام این تله‌ی زندگی افتاده‌اند در روابط صمیمی راحت برخورد می‌کنند و مهارت‌های اجتماعی خوبی دارند. ممکن است این تله‌ی زندگی تمام روابط آنها را درگیر نکرده باشد. گاهی اوقات برخی از افرادی که روابط خوبی دارند تعجب می‌کنیم وقتی که پی می‌بریم در محیط کار، کلاس درس یا مهمانی چقدر مضطرب و کناره‌گیر هستند. یکی از ویژگی‌های این افراد، بی‌قراری است. ویژگی دیگر این افراد این است که به دنبال ارضای حس تعلّق خاطر می‌گردند.

اگر در دوران کودکی، حس ارزشمندی شما آسیب دیده باشد، در دام دو تله‌ی زندگی گرفتار می‌شوید: نقص / شرم و شکست.

نقص / شرم

اگر دچار تله‌ی زندگی نقص / شرم شده باشد، احساس می‌کنید عیب‌های زیادی دارید و از ارزش چندانی برخوردار نیستید. باور راسخ دارید که برای اطرافیان آدم ارزشمند و دوست داشتنی نیستید. فکر می‌کنید که هر آن ممکن است عیب‌های شما برملا شود. ممکن است در دوران کودکی احساس کرده‌اید که به دلیل عیب و ایرادهایتان مورد احترام خانواده قرار نمی‌گیرید و از شما عیب‌جویی می‌کرده‌اند. خودتان را مقصر می‌دانید و احساس می‌کنید ارزش آن را ندارید که دیگران شما را دوست داشته باشند. در دوران بزرگسالی نیز از عشق‌ورزی و قبول محبّت دیگران می‌ترسید. باورتان نمی‌شود که دیگران به دلیل ارزشمندی‌تان بخواهند با شما رابطه‌ای صمیمی برقرار کنند. بنابر این انتظار دارید که دیگران دست رد به سینه شما بزنند، شما را تحویل نگیرند و طردتان کنند.

این تله‌ی زندگی خودش را در رابطه با دوستان و گروه‌ها نشان می‌دهد. این تله‌ی زندگی شما را مجبور می‌کند احساس کنید با بقیه فرق دارید، متفاوتید و شما را به دام انزواگزینی می‌کشاند. اگر همبازی‌ها و همسالان شما در زندگی، شما را نادیده گرفته باشند و حس تعلق خاطر به گروه دوستان در شما رشد نکرده باشد، گرفتار این تله‌ی زندگی می‌شوید. شاید به طرحواره درمانگر دلیل صفات و ویژگی‌های عجیبی که داشته‌اید، احساس کرده‌اید که با دیگران فرق دارید. در دوران بزرگسالی نیز با اجتناب از روابط و معاشرت گریزی به ادامه‌ی این تله‌ی زندگی دامن زده‌اید.

احساس کردید که به خاطر ویژگی‌ها و صفات‌تان در گروه دوستان جایی نداشته‌اید و دست رد به سینه‌ی شما می‌زده‌اند. بنابر این خودتان را از نظر اجتماعی، موجودی ناخوشایند و نادلپذیر دانسته‌اید. در دوران بزرگسالی نیز احتمالاً احساس کردید که فردی زشت، بدون جذّابیت، بی‌قدر و منزلت، ضعیف و حوصله‌بر هستید. با این کار به بازآفرینی شرایط دوران کودکی خود پرداخته‌اید.

در موقعیت‌های اجتماعی، احساس حقارت می‌کنید. البته این تله‌ی زندگی همیشه به این واضحی و آشکاری نیست. بسیاری از افرادی که در دام این تله‌ی زندگی افتاده‌اند در روابط صمیمی راحت برخورد می‌کنند و مهارت‌های اجتماعی خوبی دارند. ممکن است این تله‌ی زندگی تمام روابط آنها را درگیر نکرده باشد. گاهی اوقات برخی از افرادی که روابط خوبی دارند تعجب می‌کنیم وقتی که پی می‌بریم در محیط کار، کلاس درس یا مهمانی چقدر مضطرب و کناره‌گیر هستند. یکی از ویژگی‌های این افراد، بی‌قراری است. ویژگی دیگر این افراد این است که به دنبال ارضای حس تعلّق خاطر می‌گردند.

اگر در دوران کودکی، حس ارزشمندی شما آسیب دیده باشد، در دام دو تله‌ی زندگی گرفتار می‌شوید: نقص / شرم و شکست.

نقص / شرم

اگر دچار تله‌ی زندگی نقص / شرم شده باشد، احساس می‌کنید عیب‌های زیادی دارید و از ارزش چندانی برخوردار نیستید. باور راسخ دارید که برای اطرافیان آدم ارزشمند و دوست داشتنی نیستید. فکر می‌کنید که هر آن ممکن است عیب‌های شما برملا شود. ممکن است در دوران کودکی احساس کرده‌اید که به دلیل عیب و ایرادهایتان مورد احترام خانواده قرار نمی‌گیرید و از شما عیب‌جویی می‌کرده‌اند. خودتان را مقصر می‌دانید و احساس می‌کنید ارزش آن را ندارید که دیگران شما را دوست داشته باشند. در دوران بزرگسالی نیز از عشق‌ورزی و قبول محبّت دیگران می‌ترسید. باورتان نمی‌شود که دیگران به دلیل ارزشمندی‌تان بخواهند با شما رابطه‌ای صمیمی برقرار کنند. بنابر این انتظار دارید که دیگران دست رد به سینه شما بزنند، شما را تحویل نگیرند و طردتان کنند.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 4
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5
  • بازدید ماه : 32
  • بازدید سال : 56
  • بازدید کلی : 4076
  • <
    آرشیو
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    لینک های ویژه